تو اي آئينه ي من، شكستي و شكستم
ببين بي دستي تو، چه كاري داده دستم
كسي هرگز مرا اينگونه جان بر لب نديده
غمي هرگز حسينت را نكــرده قد خميده
مرو عباس من(2)
*****
فلك حيران و مات، مـرام و مذهب تو
دهد شرح وفايت، ترك ‌هـاي لب تو
به دريا تشنه رفتي تشنه تر برگشتي عباس
بميرم اي گلم لب تشنه پرپـر گشتي عباس
مرو عباس من(2)
*****
گر از جـا برنخيزي، بدان كارم تمام است
ببين خيل حـرامي، روان سوي خيام است
بود تا فرصتي باقي ز جــا خيز اي برادر
مبادا دست نامحــرم ببندد دست خواهر
مرو عباس من(2)
*****