رحلت جانسوز حضرت خدیجه کبری(س) را به محضر امام زمان(عج) تسلیت عرض می کنیم

باشد به جهان خديجه نور بركات
بر شيعه بود مهر و ولايش حسنات
امشب كه بود شب وفاتش بفرست
بر روح مقدسش درود و صلوات

شب است و بغض سکوت و ...

شب است و بغض سکوت و صداي گريه ي آب
شکسته قلب رسول و ندارد امشب خواب
کنار بستر مرگ يگانه امّيدش
گرفته زمزمه، يا رب خديجه را درياب
*****
همانکه هستي خود را به هستي ام بخشيد
همانکه سوخت به پاي منادي توحيد
همانکه گرمي پشت رسالت من بود
و مي تپيد براي نبوّت خورشيد
*****
در آن زمان که شب سرد کفر جولان داشت
زبان زخم عدو، تيغ تيز و برّان داشت
خديجه مرهم دلگرمي رهَم ميشد
به آفتاب وجودم هميشه ايمان داشت
*****
همانکه درک مقامش مقام مي آرد
و جبرئيل برايش سلام مي آرد
همان سرشت زلال و مطّهري که خدا
ز نسل پاک و شريفش امام مي آرد
*****
مقام و منزلتش را کسي چه ميداند
شريک امر رسالت هميشه ميماند
قد خميده و موي سفيد او امشب
هزار روضه براي رسول ميخواند
*****
براي مادر ايمان سزاست گريه کنيم
و با سرشک امامان سزاست گريه کنيم
براي آنکه ز من هم غريب تر گرديد
شبيه شام غريبان سزاست گريه کنيم
*****
قنوت امشب زهرا فقط شده مادر
به روي سينه مادر نهاده سر، کوثر
الهي مادر ياسم غريب مي ميرد
غريب بود و غريبانه جان دهد آخر
*****
خديجه گريه نکن اين همه از اين غم ها
که گريه ها بنمايد به جاي تو زهرا
براي فاطمه امشب نماز صبر بخوان
ببوس سينه او را ببوس دستش را
*****
اگر تو بودي،ياس تو غنچه وا ميکرد
بجاي تکيه بر آن در، تو را عصا ميکرد
اگر خديجه تو بودي، به پشت در زهرا
بجاي فضّه در آنجا تو را صدا ميکرد
*****
خسوف بر رخ ماهش نمينشست اي کاش
و گوشواره ز گوشش نميگسست اي کاش
ميان آن همه نامحرم و به پيش علي
کسي ز فاطمه پهلو نميشکست اي کاش
*****
اگر کفن تو نداري عباي من به تنت
ولي چه چاره کنم بر حسين بي کفنت
مي آوري تو به مقتل خديجه، زهرا را
چه مي کني تو در آن لحظه هاي آمدنت
*****

شاعر: رحمان نوازنی

دنيا اگر چه مثل ...

دنيا اگر چه مثل پيمبر نداشته
قطعاً نبي مثال تو همسر نداشته
دادي تمام ثروت خود را براه دين
دين خدا شبيه تو ياور نداشته
وقتي وجود پاک تو شد مهد فاطمه
يعني کسي شبيه تو مادر نداشته
بي بي خوشا بحال وتو،چون هيچ مادري
داماد،مثل ساقي کوثر نداشته
چشمش هميشه دوخته بر دستها بود
هر کس زخاک خانه تو بر نداشته
سلطاني اش زخادم دربار کمتر است
آنکس که منصب خود از اين در نداشته
جن وملک به خاک درت غبطه مي خورند
بر ذکر وسجده ي سحرت غبطه مي خورند
*****
تو در ميان خيل زنان بهترين شدي
ام الائمه، لايق صد آفرين شدي
تودر گذشت عمر خودت با رسول ما
بالاتر از همه،بخداياردين شدي
بسيار بادعاي تومؤمن شدند وبعد
تو مادرانه مادراين مؤمنين شدي
حُسن جهان به بودن عرش برين اوست
بي بي تويي که زينت عرش برين شدي
ازجان ومال وهستي وعمرت گذشتي و
باحضرت رسول امين همنشين شدي
بي بي چه شد که خسته شدي از زنان شهر
بي بي چه شد که با غم و غصه عجين شدي
بي بي چه شد که درد واَلَم کم نداشتي
هنگام مرگ خود کفني هم نداشتي
*****
بي شک پس از تو همسر تو بي سپر شدو
بارسالتش به يقين بيشتر شدو
در بين دشمنان به ظاهر رفيق خود
باغصه هاي امت خود خونجگر شدو
بارفتنش شکست دل وشعله فراق
در بين قلب فاطمه ات شعله ور شدو
اين شعله ها به خانه حيدر نفوذ کرد
تافاطمه شهيده ديوارو در شدو
فرياد زد که فضه بيا محسنم،ولي
باضرب کينه دخترتو بي پسر شدو
افتاد کنج بستروهي ناله کردو بعد
مانند يک کبوتر بي بال وپرشدو
باديدنش علي چقدر سربه زير شد
لحظه به لحظه زينب دلخسته پيرشد
*****

شاعر: مهدی نظری