الهم العن قتله امیرالمومنین(ع) - شهادت مولی الموحدین حضرت علی(ع) تسلیت باد.

نامش به لب اهل نياز است علي
بر خلوتيان محرم راز است علي
در مسجد کوفه چون شهيدش کردند
گفتند: مگر اهل نماز است علي؟!

دوش بر فرق تو ...

دوش بر فرق تو شمشير فرود آمده بود
سنگ بر آينه ي اصل وجود آمده بود
شب توديع تو از جوش ملک غوغا شد
وحي نازل شده و روح فرود آمده بود
به تمنّاي حضور تو ز بام ملکوت
پيک قدسي به سلام و به درود آمده بود
آن شب از سرخي خون تو شفق رنگين شد
فجر حيرت زده با روي کبود آمده بود
جان ما بودي و بدرود جهان مي گفتي
آن شب قدر که مسجد به سجود آمده بود
به اميد کرمي پيک اجل اين همه راه
به گدائي به در خان? جود آمده بود
اي گره خورده حيات دو جهان با نفَسَت
مرگ آن شب به سراغ تو چه زود آمده بود
غمت اين بود که در خانه ي بي فاطمه باز
محشر تازه اي آن شب به وجود آمده بود
مي شنيد از گل لب هاي تو ا... ا...
شاهد غيب که از بزم شهود آمده بود
اي نماد حرم عشق و محبّت، نجفت
از تو شعر «شفق» آن جا به نمود آمده بود

در دم آخر ...

در دم آخر، عليّ مرتضي
گفت با زينب به صد شور و نوا
زينبا، عمرم به پايان آمده
وعده ي ديدار جانان آمده
زينبا دارم وصيّت با تو من
گوش دل بگشا و بشنو اين سخن
چون حسينم از جفا، بي سر شود
پيکرش صد پاره از خنجر شود
چون در آن صحرا ندارد مادري
طفل هايش را بکن جمع آوري
با اسيران بلا اي بي پناه
چون رسيدي در ميان قتلگاه
جاي من روي نکويش را ببوس
گر ندارد سر، گلويش را ببوس
از پس مرگ من اي زار حزين
هستي اندر پرده ي عصمت مکين
ليک اندر کربلا مضطر شوي
از جفا بي چادر و معجر شوي
گوئيا مي بينم از آرام جان
در همين کوفه ز جور کوفيان
با دف و چنگ و ني و مضمارها
مي برندت بر سر بازارها
ديگر از «ذاکر» مگو از شهر شام
قصّه کوته ختم کن اينجا کلام

شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان - نوحه سینه زنی 3

اي چاه کـوفـه من دگر يـاري ندارم
اي چـاه کـوفه من طرفـداري ندارم
من درغم و در نـاله ام  ،  اي واي اي واي
دادم زکف من لاله ام  ،  اي واي اي واي
زهراي هجده ساله ام  ،  اي واي اي واي
افتاده ام از صبر و تاب  ،  اي واي اي واي
شد بسته دستم باطناب  ،  اي واي اي واي
هستم سلام بـي جواب  ،  اي واي اي واي
علي علي يا مرتضي حيدر حيدر(3)
*****
اي چاه کوفه غيرچشم ترندارم
اي چاه کوفه من دگرسپرندارم
درموجي ازغمها منم  ،  اي واي اي واي
تنهـاتـراز تـنهـا منم  ،  اي واي اي واي
عـلي بـي زهرا منم ـ اي واي اي واي
دشمن پناهم را گرفت  ،  اي واي اي واي
او تکيه گاهم را گـرفت  ،  اي واي اي اي
از من سپاهم را گرفت  ،  اي واي اي واي
علي علي يا مرتضي حيدر حيدر(3)
*****
اي چاه کوفه يارمجروحم جوان بود
يار جـوان من کـمان تر از کمان بود
من جسم خسته شسته ام  ،  اي واي اي واي
من چشم بستـه شسته ام  ،  اي واي اي واي
دست شکستـه ش ، سته ام  ،  اي واي اي واي
از ديـده خون افشانـده ام  ،  اي واي اي واي
حـديث غم را خـوانـده ام  ،  اي واي اي واي
او رفــتـه و مـن مـانـده ام ، اي واي اي واي
علي علي يا مرتضي حيدر حيدر(3)
*****

شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان - نوحه سینه زنی 2

آه، زينب بيا اي دختر من، بيا کنار بستر من
شدلحظه هاي آخر من، واي واي
آه، اين من و اين تقديرم امشب، بيا شفا مي گيرم امشب 
در کوفه من مي ميرم امشب ، واي واي
کنار بستر من امشب همه بمانيد
سوره ي کوثر امشب براي من بخوانيد
منم علي مظلوم(4)
*****
آه ، چه طعنه هائي که شنفتم، در موجي از خون تا که خفتم
فزت و رب الکعبه گفتم ، واي واي
آه ، اگر چه خود مشکل گشايم، شرمنده از تيغ جفايم
چون کرده او حاجت روايم  ،  واي واي
از آه سينه من گرفته ماه کوفه
بر غربتم بگريد هميشه چاه کوفه
منم علي مظلوم(4)
******
آه ، چهابگويم من زکينه، از آه مانده کنج سينه
ازکوچه تنگ مدينه ، واي واي
آه ، ديدم زقرآن کوثرافتاد، از ياس من برگ و برافتاد
زهراي من پشت درافتاد ، واي واي
ديدم که قطره قطره اشکش چکيده مي شد
دستش به دست زينب پايش کشيده مي شد
منم علي مظلوم(4)
*****

شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان - نوحه سینه زنی 1

سر اومد انتظارم امشب ديگه بسه هر چي کشيدم
تو اين دنيا بدون زهرا که يک روز خوش هم نديدم
ديگه بسه اشک شبانگاه، ديگه بسه بغض سحر گاه
ديگه بسه از غم کوچه، ناله و شکوه با دل چاه
دلم غرق خونه=ز دست زمونه
بجز ديدن روي يارم=ديگه آرزويي ندارم

رسد از چاه کوفه صدایی=علی جان علی جان کجایی
*****
شده باغ شقايق از خون همه جاي اين بستر من
ز بس مي گريه بر حال من چش اين شکاف سر من
دوباره شد مدينه زنده پيش ديده هاي تر من
دوباره شد مدينه زنده پيش پشماي دختر من
دلي از غم پر شرر دارم، و امشب عزم سفر دارم
نگفته چيزي کسي اما، خودم از قصه خبر دارم
ببين بيقرارم=کجايي بهارم
که چشم انتظارت نشستم=ببين از غمت سر شکستم

رسد از چاه کوفه صدایی=علی جان علی جان کجایی
*****
رسيده وقت رفتن اما غريبي تمومي نداره
خدا ميدونه که اين دنيا سر بچه هام چي مياره
حسن مسموم جفا مي شه، به تنهايي مبتلا مي شه
حسينم تشنه لب دريا، بريده سر از قفا مي شه
شروع مي شه اون شب=اسيري زينب
ز بيداد آل اميه=تو غربت مي ميره رقيه

رسد از چاه کوفه صدایی=علی جان علی جان کجایی
*****

تو به ماه رمضان ...

تو به ماه رمضان ماه مني يا حيدر
نور افطار و سحر گاه مني يا حيدر
زادگاهت حرم و قتلگهت محراب است
تو همان قبله ي دلخواه مني يا حيدر

وقتی که با نان و نمک ...

وقتي که با نان ونمک افطار مي کرد
انگار که با فاطمه ديدار مي کرد
هي شير را از پيش خود مي زد کنار و
هي دخترش باچشم تر اصرار مي کرد
در آسمان انگار چيزي تازه مي ديد
از اشک ديده چشم را خونبار مي کرد
دردست خود پيراهني پرماجراداشت
که اين جهان را برسرش آوار مي کرد
امشب زشبهاي دگر مظلوم تر بود
اين رااذان، وقت سحر اقرار مي کرد
دنيابرايش خاطراتي پرزغم داشت
که هر سحررا مثل شام تار مي کرد
اين پيرمردي که غرورش را شکستند
انا اليه راجعون تکرار مي کرد
دلتنگ محسن بود اين شبهاي آخر
گريه به پهلو ودرو ديوار مي کرد
قلاب در وقتي که بوسه زد به شالش
ياد غلاف وزخم دست يار مي کرد
از بسکه دلتنگ نگاه همسرش بود
او ابن ملجم را خودش بيدار مي کرد
همراه زينب دخترش محراب کوفه
گريه براي حيدر کرار مي کرد

مي رود سمت مسجد ...

مي رود سمت مسجد کوفه
با دلي خسته از زمانه‌ي خود
خسته از کوفيان و بي دردي
غرق اندوه بي کرانه‌ي خود
*****
مي رسد با دل پر آشوبش
مرد غربت، انيس سجاده
هم دم چشم هاي بارانيش
مي شود چشم خيس سجاده
*****
رنگ دلتنگي شفق دارد
سال ها آفتاب چشمهانش
مصحفِ غربت و غم و درد است
صفحه صفحه کتاب چشمانش
*****
گريه هاي شبانه‌ي او را
گونه‌ي خيس ماه مي داند
شرح سي سال بي کسي اش را
دل بي تاب چاه مي داند
*****
سر خود را شب پريشاني
مي گذارد به دوش نخلستان
مي شود سوگوار چشمانش
ديده‌ي گريه پوش نخلستان  
*****
مي رود سمت مسجد کوفه
تا که با عشق بي حساب شود
مي رود تا محاسن خورشيد
بين محراب خون خضاب شود
*****
مي رود تا که مستجاب شود
ندبه هاي شبانه اش حالا
مي رود تا خداي خوبي ها
مرتضي را بگيرد از دنيا
*****
بين محراب اشک و دلتنگي
موسم آخرين سجود آمد
ناگهان مثل صاعقه، تيغي
بر سر آسمان فرود آمد
*****
سجده‌ي تيغ و ابروي خورشيد
باز شقّ القمر شده انگار
بين محراب فرق کعبه شکافت
شب مولا سحر شده انگار
*****
شوق پرواز بال و پر مي زد
در تپش هاي چشم کم سويي
آمد از آسمان به دنبالش
بي قرار شکسته پهلويي
*****
در کنار غروب چشمانش
آه سعي طبيب بي معناست
سال ها بي قرار رفتن بود
بعد زهرا شکيب بي معناست
*****
راوي سال ها پريشاني ست
گيسويي که چنين سپيد شده
در دل کوچه هاي دلتنگي
سال ها پيش از اين شهيد شده
*****
هرگز از ياد او نخواهد رفت
سوره‌ي کوثر و در و ديوار
آتش و تازيانه و سيلي
غنچه‌ي پرپر و در و ديوار
*****
دست او بسته بود اما ديد
گل ياسش به يک اشاره شکست
در هجومي کبود و بي پروا
دست و پهلو و گوشواره شکست
*****
رفت و دل خستگان اين عالم
در غم غربتش سهيم شدند
و يتيمان شهر دلتنگي
بار ديگر همه يتيم شدند
*****

شب نوزدهم ماه مبارک رمضان - نوحه سینه زنی 3

محراب کوفه امشب در موج خون نشسته
يا عرش کبريا را سقف و ستون شکسته
سجاده گشته رنگين، از خون سرور دين
يا خاتم النبيين، يا خاتم النبيين
*****
از تيغ کينه امشب فرقي دو نيم گرديد
رفت آن يتيم پرور، عالم يتيم گرديد
ديگر نواي تکبير از کوفه بر نيامد
نان آور يتيمان ديگر ز در نيامد
سجاده گشته رنگين، از خون سرور دين
يا خاتم النبيين، يا خاتم النبيين
*****
غم خوار دردمندان امشب شهيد گرديد
امشب جهان ز فيض حق نا اميد گرديد
تنها نه خون به محراب از فرق مرتضي ريخت
امشب شرنگ بيداد در کام مجتبي ريخت
سجاده گشته رنگين، از خون سرور دين
يا خاتم النبيين، يا خاتم النبيين
*****
باب عدالت امشب مسدود شد بر انسان
امشب بناي وحدت در کوفه گشت ويران
امشب جهان ز فيض حق نااميد گرديد
امشب بنام قرآن، قرآن شهيد گرديد
سجاده گشته رنگين از خون سرور دين
يا خاتم النبيين، يا خاتم النبيين
*****

شب نوزدهم ماه مبارک رمضان . نوحه سینه زنی 2

شده امشب باغبون مهمون گل اميدش
حکايت ها داره از غم ها موي سپيدش
از آسمون نگاهش بارون مي ريزه
نگاهاش مثل غروب سرد پاييزه
فضاي خونه چقدر امشب غم انگيزه
علي مولا يا علي مولا حيدر حيدر(3)
*****
نشسته پاي غذا اما ميلي نداره
به لب تسبيحي بجز نام ليلي نداره
از افطاري تا سحر امشب رو بيداره
نشسته توي حياط و داره مي باره
انگاري امشب شب رسيدن به ياره
علي مولا يا علي مولا حيدر حيدر(3)
*****
سحر خيز شهر کوفه ميره سوي مسجد
ولي انگار رنگ خون گرفته روي مسجد
يه باغ لاله شکوفا شد توي محراب
ز شمشير کينه گلگون شد روي مهتاب
چشاي بيدار کوفه کرده ميل خواب
علي مولا يا علي مولا حيدر حيدر(3)
*****
رد خونهاي سر مولا روي زمينه
شده زنده خاطرات زينب تو مدينه
ديگه تار و بي فروغه شبهاي زينب
آخه نزديکه غروب باباي زينب
امون از اون غصه هاي فرداي زينب
علي مولا يا علي مولا حيدر حيدر(3)
*****

شب نوزدهم ماه مبارک رمضان - نوحه سینه زنی1

اي صفاي همه عالم ز صفاي حرمت
انبيا دست گشودند به سوي کرمت
سر نهادند بر آن بارگه محترمت
نفس هر دو جهان بسته به يک لحظه دمت
دست زمين تار مويت، قبله دو طاق ابرويت
رايحه ي جنت آرد، سحرگهان باد از کويت
علي علي علي يا مولا(2)
*****
اي تو آرامش جانم به نگاهم بنواز
بر درت همچو گداي سر راهم بنواز
تو اميري و من آن عبد سياهم بنواز
گر چه آلوده و پر جرم و گناهم بنواز
ليله ي قدرم موي تو، بدر تمامم روي تو
آرزوي من ديدار، آن حرم دلجوي تو
علي علي علي يا مولا(2)
*****
شب هجران تو مولا به دلم غم دارم
ز فراقت بنگر ديده ي پر نم دارم
مثل لاله به رخم قطره ي شبنم دارم
ناله از هجر تو قدر همه عالم دارم
بعد تو از دنيا سيرم، غربت تو کرده پيرم
از غم روي خونينت، عاقبت آقا مي ميرم
علي علي علي يا مولا(2)
*****
اي درت باب خدا اي حرمت باغ بهشت
اي خدا جوي خدا بوي خداوند سرشت
بر دلم نام تو را دست خداوند نوشت
اي همه حسن نگاهي تو بر اين بنده ي زشت
بي تو چو برگي در بادم، با تو به موج غم شادم
تا به ولايت پابندم، در همه عالم آزادم
علي علي علي يا مولا(2)
*****

میلاد کریم اهل بیت امام حسن مجتبی(ع) برمیهمانان سفره ی الهی مبارک باد.

اين ماه عزيز ماه جود و کرم است
هر لحظه ي ماه رمضان مغتنم است
امشب که کريم اهل بيت آمده است
از درگه او هر چه بخواهيد کم است

با نيت نگاه تو ...

با نيت نگاه تو آغاز مي کنم
احساس خويش را به تو ابراز مي کنم
شوقي درون سينه من جا گرفته است
حسي غريب در دل من پا گرفته است
حسي ميان غربت و شادي و شوق و غم
حسي که گاه مي چکد از چشم در حرم
ماه مبارک رمضان روي ماه توست
بايد سرود شعر که مضمون نگاه توست
من زائر نگاه توام از ديار دور
آن ذره ام که آمده تا پيشگاه نور
در نام تو چه حس غريبي نهفته است
در نام تو چه خاطره ها مي شود مرور
آقا غريب هستي و وقت سرودنت
حسي غريب در دل من مي کند ظهور
من هم غريب مثل تو يا ايهالغريب
من کي صبور مثل تو يا ايهالصبور
با تو چقدر ماهيتم فرق مي کند
مانند ايستادن شب در حضور نور
در پيشگاه آينه مرد مقربي
تو بضعة الرسولي و ريحانة النبي
اي نور روشناي دل و خانه نبي
اي جايگاه عرشي تو شانه نبي
روح تو آسمان نه که هفت آسمان کم است
نور تو ابتداي جهان روح عالم است
از قلب تو نديده ام آقا رحيم تر
از بخشش و کرامت دستت کريم تر
حاتم به دست بخشش تو بوسه ها زده است
نزد فقير بر لب تو نه نيامده است
مضمون بي بديل غزل ها تبسمت
مي آورد به وجد غزل را تبسمت
غمگين ترين روايت دنياست اشک تو
شيرين ترين حکايت دنيا تبسمت
در هر نگاه تو چقدر غم نشسته است
غم مي چکد ز چشم تو اما تبسمت...
يک شهر پيش روي تو دشنام هم دهد
پاسخ نمي دهي تو مگر با تبسمت
شيرين تر است نزد فقيران کداميک
خرماي دست بخشش تو يا تبسمت؟
سنگ صبور مامن غم ها و درد ها
اي خانه ات پناه همه کوچه گرد ها
صلحت حماسه اي ست که با روضه توام است
صلحت چقدر آينه دار محرم است
بايد شناخت صبر و شکيبايي تو را
بايد گريست يک دهه تنهايي تو را
در لحظه لحظه زندگي تو غم است آه
غربت هميشه با دل تو توام است آه
هرلحظه ي تو بوده نشان از غريبيت
واي از غم دل تو امان از غريبيت
هر روز شهر بر غمت افزود واي من
دشنام بود و نام علي بود واي من
عمري غريب بوده ولي صبر کرده اي
مانند لحظه هاي علي صبر کرده اي
شيعه هميشه داشته داغي وسيع را
داغ وسيع غربت تلخ بقيع را
يک قطعه خاک وسعت يک غربت مدام
يک قطعه خاک مدفن چار آسمان امام
يک قطعه که شنيدن آن گريه آور است
آن قطعه اي که مدفن مخفي مادر است
شيعه هميشه داشته داغي وسيع را
داغ وسيع غربت تلخ بقيع را
در اين هجوم درد و غم و داغ بي امان
صبري دهد خدا به دل صاحب الزمان

از آسمان هفتم دنيا ...

از آسمان هفتم دنيا خبر رسيد
بر شانه هاي اهل زمين بال و پر رسيد
زنجير کرده اند شياطين نفس را
آزاد شد که مهلت شيطان به سر رسيد
شب زنده دار گيسوي آن ماه را بگو
بعد از چارده شب يلدا سحر رسيد
او دومين تجسم سيب بهشتي است
از شاخه سار نور نبوت ثمر رسيد
اذن خداست زائر کعبه پدر شود
بر دست هاي مادر هستي پسر رسيد
من آمدم کبوتر بامت شوم حسن
امروز تا هميشه غلامت شوم حسن
*****
از روح تو به کالبد من دميده است
آن که مرا ز خاک شما آفريده است
بنگر که دست حق چه قدر خوب دلبرا
عکس تو را به قاب نگاهم کشيده است
از لحظه ي ولادت تو شير مادرت
با طعم يا علي به دهانت چکيده است
با گريه تا محله ي سادات هاشمي
با کاسه اي به دست، گدايت دويده است
از خانه ي علي به همه کوچه هاي شهر
بوي غذاي نذري زهرا رسيده است
امشب نگاه من به در خانه ي شماست
روزي من به دست کريمانه ي شماست
*****
اي ماه روي ماه تو الگوي آفتاب
روي شما کجا و بَر و روي آفتاب؟!
از آسمان ابري گهواره ريخته است
بر صورت لطيف تو گيسوي آفتاب
تو آمدي که دِق کند آن ابتر حسود
از مادريِ فاطمه بانوي آفتاب
کم گفتم اوج مرتبه ات را حلال کن
اي ايستاده بر سر سکوي آفتاب
از بس دلت به حال گداهاي شهر سوخت
مي آيد از مزار شما بوي آفتاب
داراي ات به راه گداها نثار شد
يک بار نه دو بار نه بلکه سه بار شد
*****
من ميهمان هر شبه ي ميزبانيت
اي ميزبان فداي تو و ميهمانيت
همسفره ي غروب گداي مدينه اي
حاتم به وجد آمده از مهربانيت
فهميدن مسير عبور تو سخت نيست
از کشته هاي عشق گرفتم نشانيت
در پيش چشم حيدر کرار بوده است
تصويري از جواني زهرا، جوانيت
اول کسي که مي رسد از راه فاطمه است
هر جا به پاست مجلس مرثيه خوانيت
با اين مزار خاکي و بام کبوتري
مي خواستي نشان بدهي مادري تري
*****
هر گاه از تو ميل به گفتار مي کنم
هم چون نسيم روي به گل زار مي کنم
نام تو مثل خوردن قند مکرّر است
پس حق بده که اين همه تکرار مي کنم
من با زبان روزه درِ خانه ي توام
با جرعه ي نگاه تو افطار مي کنم
وقت زيارت حرم سيد الکريم
گريه به ياد قبر تو بسيار مي کنم
ديدم شبي به خواب که در ساخت بقيع
دارم براي مرقدتان کار مي کنم
کي مي شود بقيع تو کرببلا شود
پايين پات روضه ي قاسم به پا شود
*****
هر کس غريب تر به شما آشناتر است
از قيد و بند مردم دنيا رهاتر است
ياد حسين کرده ام و کربلا ولي
اين روزها بقيع تو کرببلاتر است
تا شامل نگاه کريمانه ات شويم
امشب گريز روضه ي قاسم به جاتر است
با جرم اين که اين پسر از نسل فاطمه است
سيلي سنگ ها به رخش بي هواتر است
با سينه ي شکسته کفن شد دلاورت
قاسم ميان چادر خاکي مادرت
*****

اين حرف ها حرف دل ...

اين حرف ها حرف دل يک يا کريم است
غصه نخور اي دل خداي ما کريم است
از مشکلات اقتصادي بيم مان نيست
تا ذکر لب ها لا اله الّا کريم است
هرکس پي رزقش به هر در ميزند ليک
روزي ما از روز اول با کريم است
آن که خدا ما را گداي او نوشته
يک چشمه يک دريا نه يک دنيا کريم است
امشب شب تغيير در ضرب المثل هاست
هر چه گدا کاهل بود آقا کريم است
آن کس که رزق عشق من را مينويسد
بر سينه ام نام حسن را مينويسد
*****
چشم انتظار اين سحر چشم سحر ها
در جستجوي اين قمر چشم قمرها
کوه نمک آمد بگو هرجا که رفتي
شيرين تر از قند است اينگونه خبرها
مولا پدر شد مصطفي صاحب پسر شد
پس خوش به حال اين پسر با اين پدر ها
کوري چشم شور آن بيوه زني که
ميترسد از فرداي سبز اين پسرها
بايد عقيقه کرد بايد حرز انداخت
بايد بپوشاني رخش را از نظرها
مولاي ما اسپند ميسوزاند امشب
زهرا برايش چار قل ميخواند امشب
*****
آن حضرتي که عالمي در محضرش بود
از کودکي عيسا مريد منبرش بود
زهرا از او نوبر نمود آيات حق را
پيغمبري کوچک براي مادرش بود
العزةُ لله اين ذکر شريف
نقش نگين حلقه ي انگشترش بود
پيش جذامي ها به رحمت مي نشست و
هم سفره با هر مستمند کشورش بود
هر روز ميلرزيد اگر بين وضويش
از ترس قبر و خوف روز محشرش بود
با اينکه رفته حج پياده بيست باري
گويد چه گويم پيش حق از شرمساري
*****
فرمايشاتت چون چراغ بين راه است
در پاي درست هرکه ننشيند تباه است
فرموده اي که دستگيري ار فقيران
محبوب تر از اعتکاف چند ماه است
فرموده اي که غفلت از ياد خداوند
از ريشه هاي اصلي نخل گناه است
فرموده اي هرکس که حسن خلق دارد
چون روزه دار دائم الذکر و صلاح است
هرکس که با نامحرمي خلوت نمايد
مثل کسي باشد که پيش پرتگاه است
امشب به نام ياکريم العفو گوئيم
با ياعلي و ياعظيم العفو گوئيم
*****

نيمه ي ماه خدا ...

نيمه ي ماه خدا ماه خدا پيدا شد
کرم و جود و عطاي ابدي معنا شد
باظهور پسر فاطمه ي بنت رسول
آسمان محو تماشاي گل زهرا شد
حضرت حيدر کرار به وجد آمده بود
چونکه با لطف خداوند رحيم بابا شد
کوري چشم همه عايشه ها از اول
سيد و سرور و سالار بني الزهرا شد
سائل خوان کريمانه ي اقاي کرم
با گدايي در خانه ي او اقا شد 
آينه دار خداوند جلي آمده است
همه ي هستي زهرا و علي آمده است
*****
دل من صبح و مسا بر لب بامش باشد
عامل مستي مان بردن نامش باشد
باگدايي درش حاتم طايي ديده
او کريم است و کرم مشي و مرامش باشد
«و اذا زلزلت الارض...» پيامد هاي
 نعره ي حيدري و ضربه ي گامش باشد
نوکري در او کار من و تو نبود
حضرت يوسف صديق غلامش باشد
پيرو صلح و سکوتش همه ايمان داريم
کربلا شعبه اي از خط قيامش باشد
پاره هاي جگرش هم دم « لايوم...» گرفت
گريه بر کرببلا اوج پيامش باشد
عابد صومعه و دير و کنشت آمده است
حسن آقاي جوانان بهشت آمده است
*****
سائلم سائل بيچاره ولي محترمش
سائلم سائل درمانده ي جود و کرمش
او مسيحاي من است آمده ام جان بدهد
مرده را زنده کند هر دم و هر بازدمش
پسر شير خدا شير جمل ميباشد
در عرب نيست کسي تاکه شود هم قدمش
هم اديب است و حکيم است وعليم است و فقيه
مجتهدان همگي تشنه ي جام قلمش
لعن الله علي آل سعود ، يک روزي
با طلا از سر نو شيعه بسازد حرمش
يوسف هاشمي آل بني هاشم اوست
ايها الناس بدانيد ا’باالقاسم اوست
*****
بذر عشقش ز ازل در دل من روئيده
دست تقدير مرا بهرگدايي چيده
پسر فاطمه بي مثل و نظير است والله
چه کسي خوب تر از او به دو عالم ديده؟
بي سبب نيست دم حضرت آقا گرم است
حضرت احمد مختار لبش بوسيده
خاکساري در خانه اش عزت بخشيد
به من بي سروپا خسته دل و شوريده
نفس سرد من و گفتن از او هرگز
جان به قربان مويد ، شفق و ژوليده
خواهم از حق که در غصه به قلبم بندد
لطف کرده به کريم ابن کريم ام بخشد
*****

شاعر: آقای علیرضا خاکساری

ولادت امام حسن مجتبی(ع)- سرود 3

آقام خداي کرمه آره و ا.. آره و ا.. آره و ا...
دوستش دارم يه عالمه آره و ا.. آره و ا.. آره و ا...
*****
تو دلم خدا ميدونه ، چه قيامتي که بر پاست
ميون هزار تا يوسف ، پسر فاطمه غوغاست
حجت داور اومده آره و ا.. آره و ا.. آره و ا...
ثاني حيدر اومده آره و ا.. آره و ا.. آره و ا...
*****
هر شبه که من ميارم ، عريضه ي حاجتم رو
امشبه که من مي گيرم ، برات زيارتم رو
صف شکن جنگ جمل آره و ا.. آره و ا.. آره و ا...
محبتش خيرالعمل آره و ا.. آره و ا.. آره و ا...
سوره ي نور فاطمه آره و ا.. آره و ا.. آره و ا...
سنگ صبور فاطمه آره و ا.. آره و ا.. آره و ا...
*****

ولادت امام حسن مجتبی(ع)- سرود 2

دلي که به عشق تو پر مي زنه آخه چطوري ز تو دل بکنه
بذا تموم عالم بدونند دار و ندار دل من حسنه
يوسف اسير رخ زيباي توئه، حاتم تو صف گداهاي توئه
هيچ کسي رو تو دلم را نمي دم بخدا فقط جاي پاي توئه
حسن زهرا، کرمي آقا، از غمت آخر، مي کشي من را
يا حسن مولا(4)
*****
محراب اين دل من ابروي توئه که قبله ي دل من سوي توئه
نه تنها همه ي ماه رمضون ليله ي قدر من آقا موي توئه
عشق شما يه گوهره که تا ابد به هر کسي نمي دن تو عالمين
هر کي که نوکريشو امضا بکني تازه مي تونه بشه نوکر حسين
اي همه سوز و، اي همه سازم، بين اين عالم، به تو مي نازم
يا حسن مولا(4)
*****
دلم يه عمريه که آقا گداته خوبيِ همه ي دنيا باهاته
بهشتي که يه عمريه دنبالشم به خدا آقا يه گوشه ي نگاته
جنت به خدا يه گوشه خاکته يه عالمي اسير عشق پاکته
من کيم جون براي تو فدا کنم وقتي يل ام البنين هلاکته
دل پر از ياسه، غرق احساسه، عيديم امشب، دست عباسه
يا حسن مولا(4)
*****

ولادت امام حسن مجتبی(ع)- سرود 1

چي شده که ماه تابان، پشت ابرا شده پنهون
گمونم حضرت زهرا، خورشيد آورده به ميدون
بر روي دست زهرا = قرآن ميخونه مولا
محو چهره ي قشنگش = کلِ عالم بالا
خدا روي دل ما حسن نوشته
گل ما رو با گِل حسن سرشته
اين آقا که صاحب دست کريمه
يک نگاش قشنگتر از باغ بهشته
يا حسن (3) يامولا
*****
صد هزار يوسف کنعان، پيش يک نگاش حقيره
حاتم طايي به وا...، در اين خونه فقيره
آدم تو گوش حوا = يا مجتبي مي خونه
نبض حضرت زهرا = يا مجتبي مي خونه
کريم سفره ي اهلبيت رسيده
خداي صبر و شکيبايي رسيده
آمده تا که دهد خاتمه بر عشق
به خدا آخر زيبايي رسيده
يا حسن (3) يامولا
*****