سر اومد انتظارم امشب ديگه بسه هر چي کشيدم
تو اين دنيا بدون زهرا که يک روز خوش هم نديدم
ديگه بسه اشک شبانگاه، ديگه بسه بغض سحر گاه
ديگه بسه از غم کوچه، ناله و شکوه با دل چاه
دلم غرق خونه=ز دست زمونه
بجز ديدن روي يارم=ديگه آرزويي ندارم
رسد از چاه کوفه صدایی=علی جان علی جان کجایی
*****
شده باغ شقايق از خون همه جاي اين بستر من
ز بس مي گريه بر حال من چش اين شکاف سر من
دوباره شد مدينه زنده پيش ديده هاي تر من
دوباره شد مدينه زنده پيش پشماي دختر من
دلي از غم پر شرر دارم، و امشب عزم سفر دارم
نگفته چيزي کسي اما، خودم از قصه خبر دارم
ببين بيقرارم=کجايي بهارم
که چشم انتظارت نشستم=ببين از غمت سر شکستم
رسد از چاه کوفه صدایی=علی جان علی جان کجایی
*****
رسيده وقت رفتن اما غريبي تمومي نداره
خدا ميدونه که اين دنيا سر بچه هام چي مياره
حسن مسموم جفا مي شه، به تنهايي مبتلا مي شه
حسينم تشنه لب دريا، بريده سر از قفا مي شه
شروع مي شه اون شب=اسيري زينب
ز بيداد آل اميه=تو غربت مي ميره رقيه
رسد از چاه کوفه صدایی=علی جان علی جان کجایی
*****