بر کوکب آسمان ...

بر کوکب آسمان عصمت صلوات
بر فاطمه گوهر نبوت صلوات
بر مادر يازده امام برحق
از صبح ازل تا به قيامت صلوات

شکر خدا که ...

شکر خدا که نوکر آل پيمبرم
شکر خدا که شيعه ي زهرا و حيدرم
شکر خدا که لطف شما شاملم شده
شکر خدا که مست مي جام کوثرم
شکر خدا که ريشه ي من حيدري بوَد
يعني ز نسل پُر ثمر پاک قنبرم
شکر خدا که مِهر علي مُهر دل شده
با اين حساب زنده ترين قوم محشرم
شکر خدا ز روز ازل با عنايتش
در بحر پُر تموّج کوثر شناورم
شکر خدا که گر چه تهيدست و مُفلسم
امّا ز مهر آل پيمبر توانگرم
شکر خدا که با همه ي رو سياهي ام
خدمت گذار حضرت زهراي اطهرم
او مادري نمود و مرا انتخاب کرد
شکر خدا که فاطمه گرديده مادرم
هر مادري که حضرت زهرا نمي شود
هر بانويي که امّ ابيها نمي شود  
*****
اي بانويي که خلقت ما را سبب شدي
تو آمدي و امّ ابيها لقب شدي
تو آمدي که بنده ي پاک خدا شوي
تو آمدي و الگوي فضل و ادب شدي
تو سيب سرخ باغ بهشت ولايتي
روز ازل براي نبي منتخَب شدي
در برخي از روايت ارباب معرفت
گاهي رطب شدي و گهي هم عنب شدي
«نسلي که فاطمي نبوَد نسل ابتر است»
اي برگزيده مژده که عالي نسب شدي
همواره در نماز شب خالصانه ات
از فيض بي نهايت حق، لب به لب شدي
بي اعتنا به پاي ورم کرده بوده اي
از بس که غرق طور مناجات رب شدي
ايثار تو ز بس که به عالَم زبانزد است
ضرب المثل براي عجم تا عرب شدي
مصداق «يطعمون علي حبّه» تويي
بنيان گذار واسعه ي مستحب شدي
شام زفاف جامه ي نو هديه داده اي
آري، گره ز کار دو عالَم گشاده اي
*****
نازل شدي و در دل شيعه حرم زدي
پرونده ي سياه بشر را قلم زدي
هر شب براي اهل محل مي کني دعا
طرحي براي بخشش کل اُمَم زدي
با عطر جان فزايِ بهشتيِ خنده ات
همواره طعنه بر گُل باغ اِرم زدي
شأن نزول آيه ي تطهير فاطمه است
نازل شدي و سوره ي کوثر رقم زدي
پرچم به دوش قافله ي دين حق تويي
بر قلّه ي عبادت عالَم علم زدي
پشت و پناه حضرت خيبر گشا شدي
همواره در مسير ولايت قدم زدي
با ذوالفقار نطق و کلام حماسي ات
تيشه به ريشه ي شجر پُر ستم زدي
فانوس نورِ حضرت حق بودي از ازل
تو آمدي و ظلمت شب را بهم زدي
اصل و اساس و پايه ي توحيد، فاطمه است
مهتاب خانواده ي خورشيد، فاطمه است
*****

اي جلوه گاه رحمت...

اي جلوه گاه رحمت يزدان خوش آمدي
اي فيض بخش عالم امکان خوش آمدي
ميلاد  تو، طليعه  زيباي  خلقت  است
اينک به جمع خاک نشينان خوش آمدي
يزدان زخلقت تو به عالم دميد جان
اي مظهر عنايت رحمان خوش آمدي
زهرايي وبتولي وريحانه رسول
اي برترين زجمله نسوان خوش آمدي
باحسن سرمدي به گلستان احمدي
اي نازنين شکوفه قرآن خوش آمدي
درمدح يک عطاي تو آيات هل اتي
اي مادح تو حضرت سبحان خوش آمدي
ام ابي و مادر سبطين و زينبين
رکن علي عالي عمران خوش آمدي
زهرا ،رضيه ،راضيه ،مرضيه ،فاطمه
اسماء تو به شاءن تو برهان خوش آمدي
فرمود مصطفي به تو جانم فداي تو
اي جان ماسوا به تو قربان خوش آمدي
شهر مدينه بوي خوش کربلا گرفت
اي مادر تبار شهيدان خوش آمدي
مهرتو راه توشه قبر و قيامت است
با مژده شفاعت و غفران خوش آمدي
کوثر توئي وحضرت مهدي زنسل توست
اي چشمه سار خير فراوان خوش آمدي
طبع «حسان» زمدح کمال تو عاجز است
اي جلوه گاه رحمت يزدان خوش آمدي

صفا گرفت جهان ...

صفا گرفت جهان چون دل رسول خدا
به يمن عيد بزرگ ولادت زهرا
خدا به ختم رسل دختري عطا فرمود
که بوده بيش تر از چار ام و هفت ابا
حبيبه احد و پاره تن احمد
يگانه کفو علي مام يازده مولا
زکيه فاطمه حورا بتول
امينه طاهره زهرا محدثه عذرا
از آن زمان که خداوندگار داند و بس 
لواي عصمت او بوده و بود بر پا
شب ولادت او همچو ديده احمد
دل وجود ز ماه  رخش گرفت ضيا
خديجه ترک جهان را به عشق احمد گفت
 که گشت مادر ام الائمه النجبا
زنان مکه چه قابل براي قابله گيش
که از بهشت رسيدند مريم و لعيا
زنان خاک کجا و مقام مولودي
 که جسم و روحش آمد ز عالم بالا
به بطن مادر، پيوسته داشت لب هايش
 سخن ز سر خداوند قادر توانا
سلام مادر ، اي مادر حبيبه ، حق
سلام مادر ، اي همسر رسول خدا
سلام مادر ، اي دل ز غير ببريده
سلام مادر ، اي کرده با خدا سودا
سلام اي بتو از دخترت هماره درود
سلام اي بلب از شوهرت هميشه ثنا
سلام اي که به پاداش صبر تو بر تو
خداي داده حبيب و حبيبه خود را
خداي عز و جل با تو دوست شد مادر    
چه غم اگر که شدي بين دوستان تنها
تو از تمامي هستي گذشتي و نه عجب
که ذات حق به تو بخشيد هستي خود را
عجب مدار که هست خدا و را خواندم  
که هر چه هست بدو يافته بنا و بقا
بجز خدا و رسول و ائمه پي نبرد
کسي به جاه و جلال و حقيقت زهرا
خداي يکتا بايد کند ثناي کسي
که قامت نبوي در حضور اوست دو تا
پيمبري که همه عالمش فدا ، فرمود
به چون تو فاطمه ، جان رسول باد فدا
خدا نمود ثنايش به دهر و کوثر و قدر
نبي ستوده وجود ورا به صبح و مسا
زهي بدامن پاک شهيد پرور او
که افتخار به آن داشت سيد الشهدا
شنيده اي که شب ميهماني اش آورد
امين وحي خداوند از بهشت غذا
شنيده اي که چو مرغي که دانه برچيند
به روز حشر کند دوستان خويش جدا
شنيده اي که نبي از ملال اوست ملول
شنيده اي که خدا با رضاي اوست رضا
شنيده اي که براي شفاعت امت
رسول ،فاطمه را ميزند به حشر صدا
شنيده اي که اگر پا به حشر نگذارد
برات عفو به دستي نميرسد فردا
شنيده اي که اگر فاطوه نبود ، نبود
براي حيدر ، کفو به عالم دنيا
چنانکه که سر خدا در ضمير او مخفي است
جلال اوست به ملک وجود ناپيدا
من و فضايل او مور و جبهه خورشيد ؟
لب و مناقب او کاه و ژرفي دريا ؟
خداي بايد و پيغمبر و ائمه و بس
که در ثنايش ، حق سخن کنندادا
نبي به وجد که اين است اين سلاله من
خدا به فخر که اين است اين حبيبه من
نماز مفتخز از او که اوست جان نماز
دعاست معتبر از او که اوست روح دعا
فلک به پاي نبي بوسه زن ، نبي به ادب
به دست بوسي زهرا قيام کرده ز جا
زهي به بذلش کاندر شب عروسي کرد
به پير سائله اي جامه زفاف عطا
زهي به شرمش کاندر حضور فخر بشر
کشيد دامن و از چشم کور کرد حيا
هماره مانده از او اين سخن که زينت زن
همان بود که ز پاکي و عصمت و تقوي
نه هيچ ديده نامحرمي به او نگرد
نه او به جانب مردي نظر کند به خطا
ز پايداري او پايدار شد قرآن
ز جان نثاري او دين حق گرفت
اگر سپهر شود لوح و نخل ها همه کلک
و گر هماره مرکب بجوشد از دريا
وگر که خلق نويسند تا صف محشر
ثناي فاطمه نتوان کند کسي انشا
ز پا فتاد ولي لحظه اي ز پا ننشست
قيام کرد يه ياري رهبرش تنها
به خون پاک شهيدان راه حق سوگند
که هست فاطمه در پايداري اسوه ما
ز صبر اوست اگر تا ابد به عز و جلال
برند نام نبي را فراز ماذنه ها
مگر نه مادر اول شهيد راه عليست
و يا نگشت خود اول شهيده مولا
مگر نه فاطمه آني جدا نشد ز علي
مگر نه فاطمه سازش نکرد با اعدا
بخون ميثم ، «ميثم» ، که پيروان علي
ز خط فاطمه آني نمي شوند جدا

دارم از شوق ...

دارم از شوق حالتي ديگر
با دل خويش خلوتي ديگر
خلوتي چلچراغ آن از راشک
لاله ها بسته باغبان از اشک
اشک من آبروي زندگيم
اشک من ترجمان بندگيم
نور اين زندگي است ايمانم
داغ اين بندگي است برجانم
جانم افروخته ز آتش عشق
هستيم سوخته ز آتش عشق
عشق من افتخار من زهراست
همه دار و ندار من زهراست
مدح زهرا نماز عشق من است
روح راز و نياز عشق من است
گر چه بسيار مي شود بهتر
هر چه تکرار مي شود بهتر
روز و شب هر کسي که دين دارد
پنج نوبت نماز بگذارد
در رحمت مباد بسته شود
کي کسي از نماز خسته شود
کيست زهرا خداي کشور دل
ز فروغش ظهور داور دل
کيست زهرا حقيقت ايمان
کيست زهرا تمامي قرآن
کيست زهرا خداي مي داند
که به يک جمله کوثرش خواند
همه جا ياد کوثر است امشب
شب ميلاد کوثر است امشب
شب ميلاد نوح طوفانهاست
شب ميلاد جان جانانهاست
شب ميلاد جان پيغمبر
مرکز خاندان پيغمبر
شب ميلاد بهترين زنها
نسل او اصل آفريدنها
شب ميلاد نور يزدان است
شب ميلاد روح قرآن است
برتر از دست فهم دامن اوست
ديده ها را نه تاب ديدن اوست
بودي ار چند مدتي باخلق
از خدا آمدي فرو تا خلق
زهره اي ماوراي انجم بود
آن زهرا که بين مردم بود
آن نه زهرا که تازيانه زدند
گه به کوچه گهي به خانه زدند
از خدا بود و در نهايت صبر
هم چو خورشيد کاملا در ابر
جلوه اي کرد و زود پنهان شد
رفت و بر اصل خويش مهمان شد
تا جهان بود و هست و خواهد بود
ني نيايد دگر چو او به وجود
غير آنان که مظهر ذاتند
در شناسائيش همه ماتند
مهبط وحي آشيانه اوست
کعبه اهل بيت خانه اوست
بردر اهل بيت پيغمبر
هر کجا حلقه کوفتم بر در
ديدم آنجا اميد دلها بود
سر درش نقش نام زهرا بود
مصطفي آفتاب خانه او
صبح و شبها به باب خانه او
با نشاط تمام مي آمد
با نثار سلام مي آمد
از برش چونکه با دعا ميرفت
وقت رفتن به قهقهرا ميرفت
قهرمانان صحنه تاريخ
که درخشند چون مه و مريخ
نوگل بوستان فاطمه اند
همه از خاندان فاطمه اند
دست او بوسه گاه ختم رسل
محو رويش نگاه ختم رسل
سينه او بهشت پيغمبر
خلقتش سرنوشت پيغمبر
راز قرب است بين خلق و خدا
ذکر تسبيح حضرت زهرا
حرمت عصمت خدادادش
همسري چون علي خدادادش
عقد مهرش به جسم و جان بستند
عقد او را در آسمان بستند
زرهي بس صداق نقدش بود
خود خدا خطبه خوان عقدش بود
مهر او کوثر و فرات بود
صاحب کشتي نجات بود
چشمه آفتاب فاطمه بود
کعبه در حجاب فاطمه بود
کعبه اي قبله گاه اهل حرم
در حريمش فرشته نا محرم
کعبه عشق و قبله باور
چار رکنش دو دختر و دو پسر
حسنش رکن مستجار بود
که از او صلح پايدار بود
هم چنان کعبه باقي است حسين
مثل رکن عراقي است حسين
زينبش رکن محکم شامي است
که از او صبر را نکو نامي است
يمني رکن آن همه تقواست
ام کلثوم زينب صغراست
محسنش چيست؟ درّ منثورش
مهديش کيست؟ سر مستورش
در آن کعبه چيست غير علي
صاحب خانه نيست غير علي
فضه اش هم چو ناودان طلا
بوته عشق را بسان طلا
مروه اش خانه و صفا مسجد
موقع سعي خانه تا مسجد
شاهد حال او خدايش بود
ياعلي ياعلي ندايش بود
اي خدا را جمال يا زهرا
مظهر ذوالجلال يازهرا
هستي از هر جهت به بابا وصل
رونوشت مطابقي با اصل
شد ز نورت کمي نصيب بهشت
خود بهشتي همه نه سيب بهشت
هرچه مدح تو گفته اند احباب
هست نقشي زخط جلد کتاب
دستت اي خاک پات برديده
از دو جا غرق بوسه گرديده
کف دستت ز دسته ي دستاس
پشت دست از رسول خيرالناس
دست سلمان رهين آن دستاس
خدمتت را فرشتگان در پاس
گندم آسياي تو پروين
خورش سفره تو نان جوين
ايکه نورت ز ربي الاعلي است
روز محشر که روز واويلاست
عفو پا بست توست يازهرا
کار در دست توست يازهرا
اندر آن گير و دار مادر جان
دارم اين انتظار مادر جان
از کساني که دست برگيري
دست من را تو زودتر گيري
اين من واين کلام نا هنجار
اين تو و آن عنايت بسيار
فاطمه اي خداي را محرم
از «مؤيد» مپوش چشم کرم

هر کس هر آن چه ...

هر کس هر آن چه ديده اگر هر کجا تويي
يعني که ابتدا تويي و انتها تويي
در تو خدا تجلّيِ هر روزه مي‌کند
آيينه ي تمام نماي خدا تويي
ميلاد تو تولد توحيد و روشني است
اي مادر پدر! غرض از روشنا تويي
چيزي نديده ام که تو در آن نبوده اي
تا چشم کار مي کند اي آشنا! تويي
نخل ولايت از تو نشسته چنين به بار
سرچشمه ي فقاهت آلِ عبا تويي
غير از علي نبود کسي هم‌ طراز تو
غير از علي نديد کسي تا کجا تويي
تو با علي و با تو علي روح واحديد
نقش علي ست در دل آيينه، يا تويي؟
شوق شريفِ رابطه‌هاي حريم وحي
روح الامينِ روشن غارِ حرا تويي
ايمان خلاصه در تو و مهر تو مي‌شود
مکه تويي، مدينه تويي، کربلا تويي
زمزم ظهورِ زمزمه‌هاي زلال توست
مروه تويي، قداست قدسي! صفا تويي
بعد از تو هر زني که به پاکي زبانزد است
سوگند خورده است که خيرالنّسا تويي
شوق تلاوت تو، شفا مي‌دهد مرا
اي کوثرِ کثير! حديث کسا تويي
آن منجي بزرگ که در هر سحر به او
مي ‌گفت مادرم به تضرع: بيا، تويي
آن رازِ سر به مُهر که «حافظ» غريب‌وار
مي گفت صبح زود به باد صبا، تويي
هنگام حشر جز تو شفاعت‌ کننده نيست
تنها تويي شفيعه ي روز جزا، تويي
در خانه ي تو گوهر بعثت نهفته است
رازِ رسالت همه ي انبيا تويي
«آنان که خاک را به نظر کيميا کنند»
بي تو چه مي‌کنند؟ تويي کيميا، تويي
قرآن ستوده است تو را روشن و صريح
يعني که کاشفِ همه آيه ها تويي
درد مرا که هيچ طبيبي دوا نکرد
آه اي دواي دردِ دو عالم! دوا تويي
من از خدا به غير تو چيزي نخواستم
اي چلچراغ سبز اجابت! دعا تويي
پهلو شکسته‌ اي تو و من دل شکسته‌ ام
دريابم اي کريمه! که دارالشفا تويي
ذکر زکيّه ي تو شب و روز با من است
بي‌تاب و گرم در نفس من رها تويي
کي مي‌کنم نگاه به اين لُعبتان کور
با من در اين سراچه ي بازيچه تا تويي
پيچيده در سراسر هستي نداي تو
تنها صدا بماند اگر، آن صدا تويي
گفتم «تو»؟ اي بزرگ! خطاي مرا ببخش
لطفت نمي‌گذاشت بگويم «شما» تويي
باري، کجاست بقعه ي قبر غريب تو؟
بر ما بتاب، روشني چشم ما تويي

زهرا بهانه اي است که...

زهرا بهانه اي است که عالم بنا شود
او آمده که مادر آئينه ها شود
او آفريده گشت که يک چند مدتي
نور خدا به روي زمين جا به جا شود
او آفريده شد که در اين روزهاي سخت
زهرا شود، علي شود و مصطفي شود
او مادر تماميِ دل هاي حيدري ست
بايد که کُفو فاطمه شير خدا شود
هر کس مگر که مادر معصوم مي شود؟
او آمده که مادر کرب و بلا شود
زهرا اگر نبود چگونه به عالمي
صدها روايت از مِي کوثر عطا شود
بي اذن فاطمه کسي اصلاً اجازه داشت؟
بر روي خاک و اوج فلک پيشوا شود
اي خوش به حال آن که در آن لحظه ي حساب
با انتخاب مادري او سَوا شود
مادر سلام روز ظهورت مبارک است
لعنت بر آن که منکر صدق شما شود
ما را گداي خانه ي لطفت حساب کن
ما را براي نوکريت انتخاب کن
*****
مادر تويي که قدر شما بي نهايت است
هر جمله ي تو شامل صدها روايت است
در هر کجا که نام شما ذکر مي شود
تفسير پايداري و  صبر و صلابت است
جبريل با هزار ملک ريزه خوار توست
سوگند خورده هر شبِ اين جا ضيافت است
هر کس مقام نوکريت را فروخته
جان حسين و جان حسن بي لياقت است
تاريخ ثبت کرده که اين جان نثاري ات
بهر علي نمونه ي اصل ولايت است
سلمان ز خاک خانه تو رزق مي گرفت
اين است روز و شب همه کارش ارادت است
شاگرد برترين تو  واللهِ زينب است
تنديس عفت است خداوند عصمت است
از گرد چادرت همه عالم درست شد
صدها هزار بيرق و  پرچم درست شد
*****  
خورشيد سبز نيمه شبِ انتظار، تو
شيريني هميشه ي فصل بهار، تو
ابري ترين هواي تو سجاده هاي شب
هر روز تا به شب نفس روزه دار، تو
اي رحمت تو شامل حال تمام خلق
روي سرم دوباره ز رحمت ببار، تو
ما هر چه هست از تو و لطفت گرفته ايم
تا روز حشر پيش خدا اعتبار، تو
ما با علي امام تو هم رأي مي شويم
هر دم براي شير خدا ذوالفقار، تو
آن روز که تمامي مردم پياده اند
بر روي ناقه هاي بهشتي سوار، تو
آن جا براي اين که شفاعت شويم ما
حتماً دو دست ساقي خود را بيار، تو
محشر به نام پاک تو محشور مي شويم
بي اذن تو ز درب جنان دور مي شويم
*****
تو آمدي که در شب دل ها قمر شوي
در سينه ي شکسته ي دوران گُهر شوي
تو آمدي که قامت دين را به پا کني
بر شاخه هاي نخل ولا برگ و بَر شوي
تو آمدي که سوره ي کوثر بياوري
تو آمدي براي علي بال و پر شوي
تو آمدي که مادري ات را نشان دهي
تو آمدي که مادر کل بشر شوي
معناي اصل ام ابيها فقط تويي
تو آمدي که باعث فخر پدر شوي
تو آمدي که در دل درياي شعله ها
مثل کتاب سوخته اي شعله ور شوي
تو آمدي که باطن شهري عيان شود
تو آمدي که شاهد مرگ پسر شوي
من که براي مدح تو چيزي نداشتم
تنها قلم به صفحه ي قلبم گذاشتم
*****

ولادت حضرت زهرا(س)-سرود 3

کي ميگه دريا ساحل نداره، کي ميگه بچه شيعه دل نداره
همه ي زندگيم نذر نگاتون، بخدا مادر قابل نداره
مادر، من بهت خيلي بدهکارم
مادر، تو اگه طبيبمي هميشه بيمارم
مادر، مثل چشمام دوستت دارم
مادر= همه ي دنيامي
مادر= اونيکه مي خوامي
مادر= مادر آقامي
يا زهرا يا زهرا(2)
*****
اين دل ما باز داره بهونه ات، چون گدا نشستم بر در خونه ات
منو راهي کن شش گوشه ارباب، با دعاي خير مادرونه ات
مادر، مي ذاريم بپات سرامونو
مادر، تو حسيني کردي شير مادرامونو
مادر، تو دادي امام رضامونو
مادر= ما همه مهمونت
مادر= دردمو درمونت
مادر= مادرم قربونت
يا زهرا يا زهرا(2)
*****
عمريه اين حرف آخريمه، که مدال سبز نوکريمه
اگه مي تونم بگم ابوالفضل، اثر اين قلب مادريمه
مادر، من از عاشقيم هدف دارم
مادر، ميل ايوون طلاييّ نجف دارم
مادر، روز مادر جونمو هديه به کف دارم
مادر=بي سر و سامونم
مادر=تا بگي که جونم
مادر=از حسين مي خونم
يا زهرا يا زهرا(2)
*****

شاعر: برادر علی زمانیان

ولادت حضرت زهرا(س)-سرود 2

من به تو محتاجم، اي نياز عالم
چون غلامت هستم، به خودم مي بالم
تو برام دنيايي، تو برام عقبايي
فخرمه تو دنيا، که شدم زهرايي
توي اين دل گنجي، قدّ عالم دارم
همه هستيم زهراست، ديگه چي کم دارم
گر چه خار و پستم، توبه ها بشکستم
ولي دارم اميد، که بگيري دستم
يازهرا يازهرا:
زيباترين ذکر لب من
آرامش تاب و تب من
زمزمه ي روز و شب من
يا زهرا يا زهرا
يا فاطمه ام ابيها(3)
*****
تو تموم عشق و، باور من هستي
خودتم مي دوني، مادر من هستي
من به غير از تو دل، به کسي نسپردم
هديه روز مادر، جونمو آوردم
محشر کبري يک، گردش چشماته
مادري و جنت، خاک زير پاته
به خدا ما با هم، همه هم آوازيم
عاقبت بهر تو، يه حرم مي سازيم
يازهرا يازهرا:
بيا و ذره پروري کن
رهام از اين در به دري کن
برام دوباره مادري کن
يا زهرا يا زهرا
يا فاطمه ام ابيها(3)
*****
همدليِّ مولا، چه قشنگه با تو
پدر خاک علي، مادر دريا تو
هر کجا لغزيدم، تو دعايم کردي
اگه الان اينجام، تو صدايم کردي
رد نکردي دستم، من ز تو ممنونم
همه ي هستيمو، به شما مديونم
با گدائيت شاهِ، عالمينم کردي
نوکر دربار، شاه حسينم کردي
يا زهرا يازهرا:
به دام عشق تو اسيرم
کاشکي ازت برات بگيرم
مي خوام تو کربلا بميرم
يا زهرا يا زهرا
يا فاطمه ام ابيها(3)
*****
شاعر: برادر یاسر رحمانی

ولادت حضرت زهرا(س)-سرود 1

باز مي باره نور حق روي کوير زمين
شده چراغون همه آسمون و عرش برين
رو دست احمد جلوه ي سوره ي کوثر ببين(2)
رسيده از ره بانوي جود و کرامت امشب
مليکه ي عشق روح تقوي و عبادت امشب
به عشق زهرا مي خونم نماز حاجت امشب(2)
اومده عشق مرتضي، کعبه ي اهل ولا، فاطمه امّ ابيها
ذکر لب فرشته ها، همه آسمونيا، شده يا حضرت زهرا
اونيکه تموم هستي، سر به مقدمش مي ذارند
براي بوسه به دستش، ملائک آروم ندارند
يا زهرا يا زهرا يا زهرا
*****
آروم قلب قهرمان بدري و خيبري
جان پيمبر به تموم انبيا مادري
وقت مناجات دل ز اهل آسمون مي بري(2)
نام تو ذکر نوح و ابراهيمه و آدمه
کنيز خونه ات ساره و آسيه و مريمه
زير قدمهات باغ فردوس و همه عالمه(2)
ماه شباي تار من، باغ و بهار من، اي تمام حاصل من
هديه ي روز مادرم، واسه ي تو دلبرم، اين جون ناقابل من
مرتضي با ديدن تو، درب غصّه رو مي بنده
تا ميون خونه بي بي، يا علي مي گي مي خنده
يا زهرا يا زهرا يا زهرا
*****
من چي بخونم وقتي مداح تو ذات خداست
تا به هميشه جبرئيل خادم کوي شماست
نام قشنگت همه دم ذکر لب مرتضي است2
گداي خونه ات صد هزار تا حاتمه فاطمه
با يک نگاهت کربلا فراهمه فاطمه
جاي دشمنت ميون جهنمه فاطمه2
هر کي گداي خونته، عاشقو ديوونته، به همه عالم اميره
اونيکه دل به تو نداد، هستي شو داده به باد، يه گوشه بره بميره
الهي تا آخر عمر، هميشه از تو بخونم
روز محشر بگي مادر، منم از فاطميونم
يا زهرا يا زهرا يا زهرا
*****

شاعر: جناب آقای جواد غفاریان

ولادت حضرت زهرا(س)-شور کف زنی

امشب تا سحر مي خونم نغمه ي عاشقونه
مست نگارم دل تنگم داره بهونه
با شور و احساس ضربان قلب عاشقم
در هر طپش باز ذکر يا فاطمه مي خونه
بيقرارم، مست يارم، زده ام دل رو بر دريا
روي قلبم، مي نويسم، مددي حضرت زهرا
*****
تو دلخوشيّ و همه دار و ندار حيدري
عشق رسولي همه کاره ي روز محشري
روز قيامت تموميّ سينه زناتو
زير پرچمت با خودت سوي جنت مي بري
ملک مستت، فلک پستت، بخدا ليلي مجنونت
به روي شونه ي جبريل عَلَم فاطميونه
بيقرارم، مست يارم، زده ام دل رو بر دريا
روي قلبم، مي نويسم، مددي حضرت زهرا
*****
با يک نگاهت همه هستي کن فيکونه
اهل بهشته هر کسي که با تو بمونه
روز قيامت بخدا مي شه اهل دوزخ
هر کس نداره عشق تو توي سينه بدونه
کلّ عالم، نوح و آدم، همه عبد و غلام تو
فدکت جاي خود داره عرش و فرشه به نام تو
بيقرارم، مست يارم، زده ام دل رو بر دريا
روي قلبم، مي نويسم، مددي حضرت زهرا
*****
نور خداوند ز جمال تو منجليّه
ام ابيها واژه ي عشق و يکدليّه
وقت نبرد و جنگ با دشمن نام زيبات
نقش سربند اميرالمؤمنين عليّه
بهتريني، برتريني، تو گل ياسي يا زهرا
ذکر تنهايي مهدي عشق عباسي يا زهرا
بيقرارم، مست يارم، زده ام دل رو بر دريا
روي قلبم، مي نويسم، مددي حضرت زهرا
*****

شاعر: جناب آقای جواد غفاریان