آماده مي شوم غزلي را بنا كنم
در شور عشق، قافيه اي دست و پا كنم
باز از شرابِ دوست شدم مست و بي قرار
بايد كه پير ميكده ها را صدا كنم
ميخانه اي براي دلم جور كرده ام
تا رازِ سرخوشيِّ خودم بَر مَلا كنم
رازي كه گفتنش همه را مست مي كند
وقتش شده بگويم و خود را رها كنم
پس اهل ميكده! همه سر تا به پاي، گوش
تا خوب حقِّ مطلب خود را ادا كنم
از راه آمده قمرِ آخرالزَّمان
يعني امام عصر، همان حيدرالزَّمان
*****
از راه آمده ست رسانَد پيام عشق
از راه آمده ست كه باشد امام عشق
ياايهاالعزيزِ دو دنياي من، سلام
گفتم سلام و اوست عليك السلام عشق
وقتش رسيده سوي كلامم خودت شوي
چون حرف با شما شده حُسن ختام عشق
هركس كه پاي بزم شما بود، زنده ماند
اي عشق بادوام، تويي با دوام عشق
تا زنده ام گداي سرِ سفره ي توأم
آري، اميرعشق تويي، من غلام عشق
اَلحَق كه شاه هستي و ارباب زاده اي
تو يوسفي ترين پسر خانواده اي
*****  
صاف و زلال، آينه ي ناب آسمان
تابيده است در شب مهتاب آسمان
تابيده است حضرت ماه چهارده
بر صفحه ي دوازده قاب آسمان
اين نور با ت?لؤِ صاحب زماني اش
آرامشي است بر دل بي تاب آسمان
جبريل با ترانه ي عشق محمّدي
گويد خوش آمديد به ارباب آسمان
امشب براي عرض ارادت به مَقدَمش
نيكو نوشته اند روي باب آسمان
حق، نقشه ي عدو صفتان را بر آب كرد
تا حضرت امام زمان انقلاب كرد
*****
اي چشم من به راه تو، أدرِك أسيرُكَ
آدينه در پناه تو، أدرِك أسيرُكَ
اي واژه ي جمال خدا جلوه گر شود
در قاب روي ماه تو، أدرِك أسيرُكَ
صبح ظهور تو فرج عاشقان توست
خورشيد من پگاه تو، أدرِك أسيرُكَ
اين قلب تيره، روشن و شفّاف مي شود
با گوشه ي نگاه تو، أدرِك أسيرُكَ
از دوري تو ثانيه هايم تباه شد
من عبد روسياه تو، أدرِك أسيرُكَ
 ((دارد زمان آمدنت دير مي شود))
تقصير ماست اين همه تأخير مي شود
*****
اي آخرين بهانه ي دنيا ظهور كن
اي آشناي غربت فردا ظهور كن
بايد كه چند روضه بخوانم براي تو
اي چشم تو خلاصه ي دريا ظهور كن
مي خوانم از حوادثِ آن كوچه هاي تنگ
آقا قسم به پهلوي زهرا ظهور كن
آقا به جان دختركي بي پناه كه
افتاده بود زيرِ لگدها ظهور كن
آتش، خيام، سيلي و غارت، چه گويمت؟
آقا به داغِ زينب كبرا ظهور كن
قرآن به روي نيزه و تفسيرها به خاك
آقا بيا به حقِّ بدن هاي چاك چاك
*****