اي هلال ماه خون خون جگر آورده اي
سوز دل فرياد جان اشك بصر آورده اي
با قد خم گشته خود بر فراز آسمان
از هلال دختر زهرا خبر آورده اي
بهر عاشورائيان هر سال شوري داشتي
اي عجب امسال شور بيشتر آورده اي
آتش و خاكستر و كعب ني و زخم زبان
از براي عترت خير البشر آورده اي
بر دل فرزند زهرا تير داري در كمان
يا براي اصغرش تير دگر آورده اي
آب مي بندي براي عترت خيرالبشر
يا براي دامن طفلان شرر آورده اي
داغ ها بگذاشتي بر قلب مجروح حسين
باز مي بينم بر او داغ پسر آورده اي
در كنار علقمه از اشك چشم فاطمه
آب بهر ساقي بيدست و سر آورده اي
اي هلال خون بسوزد اخترانت سر بسر
ابر خون در علقمه بهر قمر آورده اي
اي محرّم واي برتو پيش تير حرمله
حلق اصغر چشم سقّا را سپر آورده اي
اي مه خون، خون جگر گردي كه برآل علي
جاي آب سرد خوناب جگر آورده اي
اي محرّم اين تو هستي كه يتيم وحي را
در كنار جسم عريان پدر آورده اي
لب فرو بربند«ميثم» كز شرار شعر خود
سوز دل از نخل خود جاي ثمر آورده اي