پا برهنه شد و به ميدان زد
داد مي زد: عمو رسيدم من
دستِ من هست؛ پس نبُر ديگر
تيغ زير گلو رسيدم من
*****
تا بيايم غريب لب تشنه
با خدا دردِ دل مفصل کن
با مناجات گوشه ي گودال
نيزه ها را کمي معطل کن
*****
چقدر دير آمدم! تيغي
بوسه بر دست مهربانت زد
قاري خوش صدايِ آل الله
چه کسي نيزه بر دهانت زد!؟
*****
چند خط شکسته ي ممتد
شکل زخم عميقِ پيشانيت
بي علمدار بودن خيمه
علت اصلي پريشانيت
*****
نيزه هاي شکسته مي بينم
لبِ گودال و داخلِ گودال
چادر زينب تو خاکي شد
رويِ تلِّ مقابل گودال
*****
برق يک شيءِ آهنين ديدم
کاسه اي آب شايد آوردند!؟
نه عموجان! خيال خامي بود
تازه يک خنجرِ بد آوردند
*****
دشنه اي کُند مي رسد از راه
نيت کشتن تو را دارد
چقدر زخم خورده اي! اي واي!
خواهرت خيمه بوريا دارد !؟
*****
سايه ي چکمه اي مرا ترساند
حق بده، خصلت يتيم اين است
صحنه ي غارت عباي شما
ديدن و باورش چه سنگين است
*****
حول و حوش هزار و نهصد بود
زخم هاي تو را شمردم من
احتياجي به تير حرمله نيست
اي عمويِ غريب، مُردم من
*****